89

دو راهی تولید انبوه ویا زنجیره ارزش

دو راهی تولید انبوه ویا زنجیره ارزش
(سه شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۵) ۰۸:۰۰

راهبرد یا استراتژی اصلی و اساسی در توسعه صنایع بزرگ همچون فولاد ، نساجی و .. است.که البته صنایع نفت و پتروشیمی نیز از آن بی نیاز نیستند

حجم بالای سرمایه گذاری، زمانبر بودن اجرای پروژه ها ، تغییرات متناوب نیاز بازارها و مقیاس تولید ایجاب می کند که استراتژی های به موقع و هوشمندانه ای در جهت توسعه صنایع نفت و گاز طرح و اجرایی گردد. تنوع متغییرها و تداخل این استراتژی ها با صنایع بالادستی ، حفاری و.. که به صورت روز افزونی در اثز نفت شیل ، موانع زیست محیطی ، ورود انرژی های نوین و بحران آب متاثر گردیده اند برنامه ریزان را در شرایط دشواری قرار داده است.آیا هدف ایجاد اشتغال است یا بهینه شدن هزینه اولید ، بیشینه شدن تولید است یا قدرت تحرک در بازار ؟ آیا همکاری های منطقه ای که زمانی بنظر میرسید از اوپک نفتی به اوپک گازی ، متانول و اوره نیز تسری یابد با شرایط کنونی این سازمان که ناتوان وگسیخته بنظر می رسد رویای دست نیافتنی شده است؟ در همکاری های منطقه ای نیازی به خودکفایی در همه زنجیره ها احساس نمی گردد ولی در عدم همکاری، زنجیره اهمیت می یابد و.....

در حال حاضر در کشور با دو ایده یکی تولید بر اساس گسترش زنجیره و دیگری  تولید بر  اساس تولید محصولات بالادستی و حجیم روبرو هستیم .مختصات این دو راهبرد چیست؟

تولید بر اساس گسترش زنجیره

در این روش هدف ادامه همه زنجیره ها تا صنایع زیر مجموعه است فرض کنید از 1.25 تن اتان 1 تن اتیلن با ارزش افزوده 250 دلار تولید و سپس با تولید 950 کیلوگرم پلی اتیلن 250 دلار هم در آنجا ارزش افزوده ایجاد کنیم . از سویی با گسترش زنجیره نفت و پتروشیمی خود کفایی نیز مد نظر قرار می گیرد.

 

 

از جمله محدودیت هایی که این راهبرد دارد می توان به موارد زیر اشاره کرد:

·        نیاز به سرمایه گذاری بالا

·        نیاز منابع انسانی با تخصص های گوناگون و کارا یی بالا

·        امکان دسترسی به دانش های فنی پیچیده

·        کمرنگ شدن نقش مزیت نسبی وجود گاز ارزان و در دسترس

تولید محصولات بالادستی و حجیم

در این روش بیشتر بر روی مزیت های موجود و طبیعی مثل وفور گاز و منابع هیدروکربوری و حداکثر تولید تکیه می شود از مزایای این روش می توان به دستیابی به دانش فنی ، کسب سهم بازار مناسب و سرمایه گذاری نسبتاً پائین و دسترسی بهتر به کارشناسان متبحر و هزینه پائین تر تعمییر و نگهداری نام برد.. از جمله محدودیت هایی که این راهبرد دارد می توان به موارد زیر اشاره کرد:

·        عدم تولید ارزش افزوده بالا به ازای مقادیر پایین منابع ،مثلا وقتی صرفا زنجیره مصرف اتان به تولید اتیلن ختم گردد  ارزش افزوده به ازای هر تن اتان مصرفی تنها 200 دلار خواهد بود

·        در صورت نوسان در تعادل عرضه و تقاضا در بازار امکان هدایت مازاد تولید به سوی محصولات دیگر وجود نداشته و اصولا شرکت ها فاقد قدرت مقابله با بازارهای غیر قابل پیش بینی خواهند بود.

·        شرکت های تولیدی به بازارهای مصرف خارجی وابسته بوده و درصورت مشکلاتی همانند تحریم های مالی و ...تولید در مجتمع ها متوقف خواهد گردید.

قراین نشان میدهد که در حال حاضر دو سیاست بصورت همزمان در کشور در حال پیگیریست . پروژه های مجتمع های پتروشیمی استانی همچون GTPP کرمان نشان دهنده تمرکز بر تولید زنجیره بوده (تولید بر اساس گسترش زنجیره) و این سیاستی است که بر مبنای سیاست های وزارت نفت پیگیری می شود. از سوی دیگر راهبرد حاکم بر احداث پروژه های پتروشیمی مکران تمرکز بر مزیت نسبی (تولید محصولات بالادستی و حجیم) است که عملاَ توسط وزارت صنعت ، معدن و تجارت همخوانی دارد.

برای درک وضعیت آینده صنعت پتروشیمی ضروری بنظر میرسد به سئوالات زیر پاسخ گفت.

آیا وجود دو راهبرد مختلف یک دوره گذار است؟

به بیانی ما با دو سیاست مختلف در دو منطقه متفاوت روبرو هستیم . در مکران با سیاست تولید مزیتی و حجیم روبرو هستیم و در سایر مناطق با سیاست زنجیره ارزش روبرو هستیم که نه با رویکردی صادراتی بلکه با رویکرد گسترش صنایع پائین دستی ؛ قطعات خودرو، تجهیزات پزشکی و.. احداث گردیده اند. آیا این دو قطعات یک پازل هستند؟ یعنی دو تفکر سیاستی تکمیلی بوده که بخشی صنایع پائین دستی را حمایت کند و بخش دیگر در یک فضای تعامل جهانی بار صادرات و ارز آوری را عهده دار می شود.

آیا وجود دو بخش و دو راهبرد در یک صنعت راهکاری مناسب و سیاستی مدیریتی است؟

بنظر می رسد مجریان این دو راهکار با یکدیگر متفاوت هستند سیاست تکمیل زنجیره حاصل راهبردهای ارزیابی ارزش گرای وزارت نفت است و سیاست های تولید حجیم حاصل نگرش راهبردی وزارت صنایع ، معادن و تجارت است. آیا این دو راهبرد در یک پازل کلی جای می گیرند و یا وجود دو راهبرد صرفاَ حاصل دو مدل مدیریتی و یا ساختار گوناگون است؟ اگر چه دلایل و یا نشانه های کاملا واضحی وجود ندارد که نشان از نقش تکمیلی هر یک از این راهبردها برای راهبرد دیگر باشد ولی شاید بتوان نوعی مدیریت قدم به قدم را در استراتژی کشور مشاهده نمود که با سنجش عملکرد هریک از دو سیاست به جمع بندی پرداخته و برون داد آن را از طریق سازمان مدیریت و برنامه ریزی به مدیریت کلان اجرایی کشور ارائه میکند.    

 

آیا ضروریست بین دو راهبرد تلفیق و یا انتخابی صورت پذیرد ؟

       اگر دو راهبرد بخشی از یک ترکیب مکمل نباشند قاعدتا نشان دهنده دو مدل متفاوت در نگرش توسعه ای هستند .در مدل زنجیره ارزش نگاه تولید شغل و دیدگاه استان محوری و حمایت از صنایع تکمیلی هدف رشد و توسعه می باشد و در رویکرد دوم وظیفه یک صنعت تولید سود انگاشته شده و مابقی موارد مسائلی جانبی دانسته می شود که با پایدار شدن سود در تولید،  به خودی خود شکل خواهد گرفت.

حال کدامیک را باید برگزید ؟  در استراتژی های کشور کدام  مناسبتر است ؟ آیا اصولاَ راه میانه ای وجود دارد؟ به عقیده بسیاری از صاحبنظران حالت میانه ترکیبی وجود ندارد و راه حل بینابین همان مدل توسعه ای زنجیره در نزدیکی مرکز صنعتی و مدل تولید انبوه در آبراهه های خلیج فارس و دریای عمان است و این راه همان راهبرد دو بخشی است که بایستی بصورت کاملاَ روشن و یکپارچه توسعه داده شود و توسط وزارت نفت ، وزارت صنعت ، معدن و تجارت و سازمان مدیریت و برنامه ریزی پایش گردد.  

ادامه راه صنعت پتروشیمی چگونه به زنجیره ارزش منتقل خواهد شد؟ جایگاه صنایع پائین دستی و نقش آن در ایجاد اشتغال چگونه است؟

با نگاهی کوتاه به وضعیت شهرک های صنعتی و صنایع تکمیلی که مستقیم و یا غیر مستقیم خوراک خود را از صنایع بالادستی نفت و پتروشیمی تامین میکنند بنظر می آید وجود زنجیره ارزش پتروشیمی و تامین خوراک گلوگاه اصلی حیات و توسعه این صنایع نمی باشد. چنانچه نگاهی گذرا به ارائه مواد پتروشیمی ارائه شده در بورس بیاندازیم به راحتی در میابیم که کلید رفع مشکلات صنایع در عرضه مواد پلیمری و شیمیایی نیست زیرا صرفنظر از موارد خاص ، موردی و یا فصلی، با مشکل خاصی در این زمینه روبرو نیستیم. بنظر میرسد می توان دلایل زیر را از عمده ترین دلایل رشد ناچیز صنایع پائین دستی پتروشیمی برشمرد.

·        گسترش فرهنگ مصرف گرایی و استفاده از کالاهای لوکس خارجی

·        کیفیت پائین محصولات و تولیدات داخلی که در بسیاری از مواقع با ضعف دانش فنی و عدم دقت در رعایت استاندارد مرتبط است

·        بهره بالای تسهیلات بانکی و سود عمده در بازارهای سرمایه ای جایگزین چون واسطه گری و...

·        سیستم مالیاتی که می تواند هزینه های بالایی را بر صنایع تولیدی مترتب ساخته و تمایل به سرمایه گذاری در آنها را کاهش دهد.

در این راستا عدم گسترش صنایع تکمیلی به معنی عدم همسویی با راهبرد تولید براساس زنجیره ارزش بوده و به ناچار سهم سیاست تلفیقی و یا متوازن دو راهبرد را سبب می گردد. از آنجا که فعالیت وگسترش کارخانجات صنایع تکمیلی از مهمترین روش های موثر ایجاد اشتغال در کشور هستند اگر خواهان توازن رشد بومی و فعالیت منطقه ای در زمینه صنعت پتروشیمی هستیم بایستی برای رفع مشکل صنایع پائین دستی همتی مضاعف داشته باشیم. 

 

نوشته : نادر جاویدپور  

         مجید مقدم دیمه   

ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

لوگو-پیام پترو

سایت اطلاع رسانی روابط عمومی

شرکت ملی صنایع پتروشیمی