کارائی
«میزان ستاده کارکنان در یک زمان مشخص را کارائی گویند.»در این تعریف، کارایی یک شاخص در مورد چگونگی استفاده از منابع سازمان است. ستاده بیشتر نشان دهنده کارایی بیشتر است.(به شرط اینکه منابع افزایش نیافته باشند) ماشیننویسی که در زمانی مشخص تعداد صفحات مطابق با استاندارد تعیین شده و یا نزدیک آن را تایپ مینماید، کارمندی که در زمانی مشخص تعدادی ارباب رجوع مطابق با استاندارد تعیین شده و یا نزدیک به آن را پاسخگویی و ارائه خدمت مینماید، کارگری که با ضایعات کمی کالا تولید میکند، معلمی که در ساعات مشخص تدریس خود مطالب متنوع و بیشتری را به دانشآموزان خود یاد میدهد و ... همه این مثالها نشان دهنده حرکت افراد مذکور در جهت کارایی بیشتر است. یعنی از منابعی که در اختیار آنها است به بهترین شکل ممکن استفاده مینمایند. استفاده مناسب از مواد، سرمایه، نیروی انسانی، زمان و... حرکت به سوی کارایی است.برای سنجش کارایی باید شاخصها و یا استانداردهای کمی و قابل لمس تعیین نمود. برخی از این استانداردها و شاخصها میتوانند بصورت زیر باشند:
تعداد صفحات تایپ شده در یک ساعت برای اندازهگیری کارایی ماشین نویسی تعداد کالای تولید شده با کیفیت تعیین شده در یک محدوده زمانی مشخص برای سنجش کارائی کارگر و یا واحدهای تولیدی ، میزان مواد مصرفی در تولید کالا تعداد دانشآموز قبول شده در یک سال تحصیلی ، تعداد گواهینامه صادر شده در یک محدوده زمانی مشخص و...
بحثهای قبل تعریف «کارایی نسبت ستاده واقعی بر ستاده موردانتظار میباشد.»
بطور مثال اگر یک کارمند در هر ساعت باید 10 گواهینامه رانندگی و یا 10 شناسنامه صادر نماید(ستاده مورد انتظار) اما اگر 8 گواهینامه و یا 8 شناسنامه صادر کند(ستاده واقعی)، کارایی او 8/0 میباشد. در کارایی ، ایدهآل رسیدن به عدد یک است. هرمیزان به عدد یک نزدیکتر شویم، نشان دهنده کارایی بیشتر است. ستاده موردانتظار در مورد کارکنان باید براساس روشهای علمی توسط کارشناسان فن تعیین شود. بنابراین کارایی با روشهای انجام کار و چگونگی استفاده از منابع سروکار دارد. حداکثر کارایی زمانی حاصل میشود که انجام کار بهتر از آنچه در حال انجام است میسر نباشد.(عملاً چنین چیزی اتفاق نمیافتد، بلکه همیشه میخواهیم به آن نزدیک شویم.)استفاده صحیح و مناسب از منابع(کارایی) با رعایت موارد زیر حاصل میشود:
1- انجام کارها با حداقل منابع و بکارگیری روشها و ابزارهای مناسب
2- از منابع بکارگرفته، حداکثر نتیجه یا ستاده حاصل شود.
اثربخشی
تعریف متداولی که بسیاری از اندیشمندان مدیریت در مورد اثربخشی انجام دادهاند عبارتست:«اثربخشی میزان رسیدن به اهداف سازمانی را گویند». سازمان میتواند اهداف متعددی را فراسوی خود قرار دهد، اهدافی مانند: رضایت کارکنان، رضایت مشتریان(ارباب رجوع)، کیفیت تولیدات و خدمات و ... اثربخشی خود را با میزان تحقق اهداف تعیین شده، بسنجد.اثربخشی توجه به بازده یا ستاده صحیح و مناسب است. اثربخشی معنای کیفیت را در خود نهفته دارد. کارایی یعنی از دادههای(منابع) سازمان به نحوی مطلوب و شایسته در زمانی کم و با هزینهای پائین و به عبارت دیگر با ریخت و پاش کمتر استفاده نمائیم.اثربخشی میتواند با اجرای موارد زیر تحقق مییابد:
1- حذف کارهایی که هیچکس نباید انجام دهد.
2- تفویض مناسب اختیار به کارکنان جهت انجام امور سازمان.
3- کارهایی که باقی میماند باید توسط شما(مدیر) انجام شود.
حال که با تعریف اثربخشی و کارایی آشنا شدیم نقد کوتاهی به مدد اثربخشی، بر کارایی مینگاریم. سوالی در اینجا مطرح است، تا چه میزان میتوانیم کارائی را دنبال نمائیم؟ آیا کارمندی که تعداد ارباب رجوع بیشتری را خدمت میدهد همیشه خوب است؟ از نظر تعریف کارایی پاسخ مثبت است. اما اگر اهداف سازمان داشتن کارکنانی با روحیه سالم و شاداب، کیفیت خدمت به ارباب رجوع، کاهش فشارهای روانی و تنشهای شغلی بر کارکنان باشد و خدمت کارمند به تعداد ارباب رجوع بیشتر از یک حد موجب مخدوش شدن اهداف مذکور شود، آنوقت پاسخ چیست؟ باید به میزانی که به این اهداف آسیبی وارد نشود کارایی را ادامه دهیم. بنابراین نوار کارایی تا جایی باید کشیده شود که به اثربخشی سازمان لطمهای وارد نکند.
بهرهوری
برای شناخت بهتر و جامع مفهوم بهرهوری تعاریف متعددی از آن ارائه میشود:
1- فرهنگ آکسفورد بهرهوری را نسبت کالاهای تولید شده به منابع مصرف شده، تعریف مینماید.
2- بسیاری از فرهنگهای تخصصی سازمان و مدیریت بهرهوری را به صورت«نسبت ستادهها به دادهها تعریف نمودهاند.»
3- استیفن پی. رابینز بهرهوری را مجموعهای از کارایی و اثربخشی میداند. بنابراین برای رسیدن به بهرهوری باید بطور کارا و موثر عمل کرد. اگر سازمان بتواند به اهدافی که در مورد میزان دستیابی به رضایت ارباب رجوعان است دست یابد، سازمانی اثربخش است. اما اگر سازمان با کاهش تعداد کارکنان خود به همین هدف(رضایت ارباب رجوعان) دست یابد، کارایی بالاتری از قبل خواهد داشت. همان طور که در مثال بالا شاهد هستیم بهرهوری تلفیقی از اثربخش و کارابودن است.
4- «بهرهوری در اقتصاد عبارت است: استفاده موثر و کاراتر از منابع اقتصادی در فرایند تولید بطوریکه اقتصاد یک جامعه به حداکثر بالقوه قابلیتهای خود دست یابد، گویند».
5- «بهرهوری، یک بینش فکری است که سعی دارد بطور پیوسته آنچه را که بوده و آنچه را که هست بهبود بخشد و با این بینش و ذهنیت کارهای امروز را بهتر از دیروز و کارهای فردا را بهتر از امروز انجام دهد».
6- تعریف مرکز بهرهوری ژاپن« بهرهوری عبارت است از به حداکثر رساندن استفاده از منابع، نیروی انسانی، تسهیلات و غیر و به طریقه علمی و کاهش هزینههای تولید(هزینههای ارائه خدمات)، گسترش بازارها، افزایش اشتغال، کوشش برای افزایش دستمزدهای واقعی و بهبود معیارهای زندگی، آنگونه که به سود کارگر، مدیریت و عموم مصرف کنندگان(ارباب رجوعان سازمانهای اداری) باشد»
7- تعریف آژانس بهرهوری اروپا«بهرهوری درجه(میزان) استفاده موثر از هریک از عوامل تولید است»
8- تعریف سازمان بهرهوری ملی ایران« بهرهوری، یک فرهنگ، یک نگرش عقلائی به کار و زندگی است که هدف آن هوشمندانهترکردن فعالیتها برای دستیابی به زندگی بهتر و متعالیتر است».
9- «بهرهوری، نسبت تولید کالا و خدمات یا مجموعهای از کالاها و خدمات(خروجی)، به یک یا چند داده(ورودی) موثر در تولید آن کالاها و خدمات را گویند». اگر در مخرج کسر فقط یک داده مثلاً نیروی انسانی قرار گیرد، به آن«بهرهوری جزئی» گویند. اما اگر در مخرج کسر مجموعهای از دادههایی که در تولید کالاها و یا ارائه خدمات بکار گرفته شدهاند، قرار گیرند به آن«بهرهوری کل» گویند.
10- «بهرهوری عبارت است از: کار درست، باید به شیوه صحیح در همه اوقات انجام شود». بهرهوری چیزی غیر از انجام کارهای درست و درست انجام دادن کارها بطور دائم نمیباشد. به عبارت دیگر بهرهوری را میتوان به صورت معادله زیر نوشت:
استمرار در انجام کار+ اثربخشی+ کارائی= بهرهوری
بهرهوری در سازمان
توجه به نکات زیر در تفهیم و کاربرد بهرهوری کمک خواهد نمود:
1- بهرهوری منحصر به واحدهای تولیدی و صنعتی نمیباشد. سازمانهای عمومی(دولتی) که عموماً ارائه دهنده خدمات به مردم میباشند نیز باید الگوهای آن را بکار گیرند.
2- بهرهوری معادل سودآوری نیست. سودآوری میتواند با فروش گرانتر محصولات و یا ارائه خدمات با نرخ بالاتر حاصل شود.
3- افزایش تولید و یا ارائه خدمات بیشتر همراه با افزون شدن تعداد نیروی انسانی، ماشین آلات و ... نشان دهنده استفاده موثر و کارا از منابع سازمان نمیباشد.
4- برنامههای بهرهوری باید فراگیر و کل سازمان را شامل شوند.
5- افزایش بهرهوری باید برنامهای مستمر باشد.
6- برنامههای افزایش بهرهوری باید از سوی مدیران ارشد حمایت شود.
7- در برنامههای افزایش بهرهوری مشارکت کارکنان فراموش نشود.
8- تعیین شاخصهای کمی برای هر واحد سازمانی باید در برنامه قرار گیرد.
9- حمایت اجرای برنامههای افزایش بهرهوری را باید در سازمان جلب کرد.
10- ایجاد یک نظام اطلاعاتی برای ارائه پیشرفت برنامه افزایش بهرهوری صورت گیرد.
11- نظام ارزشیابی و پاداش سازمان باید در راستای برنامههای بهرهوری سازمان قرار گیرد.
12- اندازهگیری بهرهوری باید در یک دوره زمانی معین انجام شود.
موانع بهرهوری در نظام اداری
1- ضعف مدیریت: ضعف در مدیریت یکی از عوامل اصلی پایین بودن بهرهوری در سازمانهای اداری است. عدم آشنایی مدیران با تکنیکها و فنون برنامهریزی، سازماندهی، مدیریت منابع انسانی، پاداش و تنبیه، روشهای انگیزشی، کنترل، انتخاب نامناسب مدیران در سطوح مختلف جابجایی مکرر آنها و عدم برنامهریزی دورههای آموزشی، موجب ضعف در مدیریت و نهایتاً کاهش بهرهوری را بدنبال دارد.
2- نیروی انسانی غیرمتخصص: کارکنانی که در کار دانش و مهارت لازم را داشته باشند کارها و وظایف محوله را بدرستی انجام خواهند داد. بنابراین برای بهبود سطح بهرهوری باید در سازماندهی کارکنان علاوه بر مدنظر قرار دادن سایر ویژگیها، داشتن تخصص به عنوان یکی از اصول اساسی در گزینش افراد باشد. لازم به ذکر است جذب و بکارگماری کارکنان شایسته مستلزم ایجاد یک نظام منابع انسانی است که در آن شایستهسالاری حاکم باشد.
3- عدم وجود سیستم ارزشیابی مناسب کارکنان: برخی از اهداف سیستمهای ارزشیابی کارکنان عبارتند: مشخص نمودن ضعف کارکنان در انجام کارها و تدوین برنامههای آموزشی برای اصلاح آن در سطح سازمان، ایجاد علاقه در کارکنان بوسیله ایجاد یک نظام پاداش و تشویق منطقی در سازمان، ایجاد معیاری منطقی در واگذاری مزایا و امتیازات و کاهش نارضایتیها و شکایات ناشی از اعمال نظرهای مغرضانه نسبت به کارکنان. بنابراین سیستمهای ارزشیابی کارکنان باید عملکرد آنها را مورد سنجش قرار دهد و از آن بعنوان معیاری جهت اصلاح روشهای ناکارآمد استفاده نماید. وجود نظام ارزشیابی مناسب خود میتواند عاملی در جهت ارتقاء انگیزههای کاری باشد.
4- عدم وجود انگیزه کاری در کارکنان: افزایش و بهبود بهرهوری در سازمان ارتباط مستقیم با وجود انگیزههای تلاش و کوشش در کارکنان دارد. کارکنان با انگیزه قادر به تلاش در جهت دستیابی به اهداف سازمان، کاهش هزینهها واستفاده صحیح و مناسب از منابع هستند. متاسفانه سالهاست که انگیزههای پایین کاری به عنوان معضلی خودنمایی میکند.
5- حاکم بودن روحیه منفعت طلبی فردی: اگر در سازمانی افراد بدنبال تحقق اهداف فردی و شخصی بوده و از امکانات و منابع سازمان برای نیل به نیات و مقاصد شخصی استفاده نمایند، در نهایت بهرهوری سازمان که در بذل توجه به اهداف سازمان بدست میآید به ورطه فراموشی سپرده خواهد شد.
6- کمکاری: برای شرح این موضوع آمارهایی که از نظر خواهد گذشت، راهگشا میباشند. ساعت کار مفید در هفته 6 تا 9 ساعت اعلام شده است.«مطالعهای که در سال 1365 در مورد ساعات کار مفید کارکنان یک سازمان اداری بعمل آمد نشان میدهد در ساعت کار رسمی در سازمان مزبور 52 ساعت در هفته بوده است یعنی علاوه بر 44 ساعت مقرر کارکنان 8 ساعت هم اضافه کار داشتند اما کار مفید کارکنان سازمان مزبور فقط 8/7 ساعت در هفته بوده است. یعنی حتی کمتر از 8 ساعت اضافه کاری که دریافت میکنند.»
7- «رانت»های مختلف:«رانت عبارت از اضافه ارزشی است که نصیب عرضهکننده یک عامل تولید یا محصول، در شرایط کمیابی مطلق یا نسبی آن نسبت به تقاضا در بازار میشود». رانت به هر پرداختی که بالاتر از ارزش واقعی محصولات یا خدمات میباشد، اطلاق میگردد.بسیاری از افراد و گروهها بدلیل وجود رانت برای آنها صاحب درآمدهایی میشوند که در راه کسب آن کمتر تلاش و کوششی را تحمل نمودهاند. وجود رانت( که البته برای عده خاصی از افراد جامعه مهیا است) و پرداختهای تبعیضآمیز موجب تضعیف روحیه تلاش و کوشش در بین افراد جامعه میشود. رانت انگیزههای خلاقیت و نوآوری،تولید و کارآفرینی را از بین خواهد برد. رانت به شکلهای مختلف کاهش بهرهوری را ایجاد مینماید زیرا ارتباط منطقی بین تلاش و کوشش و عملکرد را زیر سوال میبرد.رانت به شیوههای مختلف باعث تقلیل روحیه کار و تلاش و نهایتاً کاهش بهرهوری در جامعه میشود. پرداختهای اضافی به کالاها و خدمات(رانت اقتصادی)، ایجاد روحیه مدرک گرایی و عدم توجه به شایستگیهای فنی، مهارتهای افراد و کارایی آنها در بدست آوردن مناصب شغلی موجب تلاش افراد برای دستیابی به مدارک دانشگاهی به عنوان مجوزی جهت استخدام شده است.(رانت علمی) اعطای پست بر اساس ارتباطات آشنایی و نسبی و نادیدهگرفتن ملاکهای شایستگی در گزینش افراد در امور تخصصی.
8- مشغله زیاد کاری مدیران: بسیاری از مدیران در نظام اداری به طور همزمان دارای مسئولیتهای زیادی میباشند. مشغله فراوان باعث میشود آنها عملاً نتوانند بسیاری از کارهای محوله را به شایستگی و در زمانهای تعیین شده انجام دهند. این امر باعث مشکلاتی به قرار زیر میشود:
الف) باعث عملکرد ضعیف مدیر میشود. انسان دارای ظرفیت و توانایی نامحدود و بیانتها نمیباشد. مدیرانی که مسئولیتهای مختلف دارند، بدلیل تداخل وظایف، بیشتر کارهای آنها به طور ناقص انجام میشود.
ب) موجب نارضایتی مردم میشود. عدم حضور دائم مدیر به دلیل مشغله فراوان باعث کندی و توقف در انجام کار ارباب رجوع و نهایتاً نارضایتی آنها خواهد شد.
ج) باعث جلوگیری از مطرحشدن استعدادهای توانمند با افکار و روشهای پویا و جدید خواهد شد.
د) فرهنگ انحصارطلبی در سازمانهای دولتی رواج مییابد. موارد مذکور بخوبی نشان میدهد که مدیران پرمشغله مانعی در جهت ارتقاء سطح بهرهوری در سازمانهای دولتی میباشند.
ه) وجود روابط مبتنی بر عدم اعتماد . کنترل های مضاعف اداری که کامل ثبت های مکرر ، پاراف های متعدد ، اخذ رسیدهای فراوان در مکاتبات ، سیستم های حضور و غیاب سنتی و ... که ناشی از روابط مبتنی بر عدم اعتماد است باعث اتلاف بسیاری از منابع سازمان شده است .
9- روشهای انجام کار: روشهای انجام کار در سازمانهای دولتی سنتی و در بسیاری موارد غیرعلمی و تجربی است. این امر خود مشکلات بسیار فراوانی در نظام اداری فراهم آورده که از ان جمله سردرگمی ارباب رجوع و خستگی کارکنان از انجام کارها را میتوان نام برد.