وجود ساختار سازمانی مناسب،روشهای اجرائی کارامد، تجهیزات و ابزار کار سالم، فضای کارمتعادل و از همه مهمتر نیروی انسانی واجد صلاحیت و شایسته از ضروریاتی هستند که برای نیل به بهره وری مطلوب باید موردتوجه مدیران قرار گیرد. مشارکت کارکنان در امور و تلاشهای هوشیارانه و آگاهانه آنان همراه با انضباط کاری میتواند بر میزان بهره وری در یک محیط پویا تأثیر گذارد.روح فرهنگ بهبود بهره وری باید در کالبد سازمان دمیده شود که در آن میان نیروی انسانی هسته مرکزی را تشکیل میدهد. یکی از مهمترین اهداف در هر سازمان ارتقای سطح بهره وری آن است و با توجه به این که انسان در ایجاد بهره وری نقشی محوری دارد درخواست های او در سازمان اثری کلیدی به جا میگذارد.
در این مقاله به صورت خلاصه به تعاریف، مفاهیم، اهمیت،سطوح، رو یکرد چند عاملی، عوامل اثرگذار بر بهرهوری، روشهای اندازه گیری بهره وری، چرخه بهرهوری و همچنین عوامل مؤثر درارتقا و ایجاد شرایط لازم برای بهبود بهره وری نیروی انسانی و نیز راه های بهبود بهره وری نیروی انسانی پرداخته میشود.
سطوح بهرهوری
بهرهوری درخدمات دولتی از حیث سطح مورد تجزیه و تحلیل به سه دسته فردی،سازمانی و ملیت قسیم میشود:
بهرهوری درسطح فردی به تجزیه وتحلیل، اندازه گیری و بهبود بهرهوری نیروی انسانی اختصاص دارد. موضوع بحث آن ارتقا و بهبود بهرهوری نیروی انسانی اعم از نیروی کار مستقیم یا نیروی کار غیرمستقیم است.بهرهوری سازمانی،بهرهوری یک سیستم سازمانی را مورد مطالعه قرار میدهد و سرانجام دربهرهوری ملی،بهرهوری کل اقتصاد یک کشور به عنوان یک سیستم، مورد تحلیل و ارزیابی قرار میگیرد.
رویکرد چند عاملی بهرهوری
عناوینی نظیرروانشناسی کار، روانشناسی کارکنان، روانشناسی مدیریت و نظایر آن جملگی کاربردهای مختلف یافتههای روانشناسی در کار، سازمان و مدیریت هستند که در فرهنگهای غربی جهت حل مسائل انسانی در کار، تدوین ومعرفی شدهاند وکاربرد این زمینهها در فرهنگ، محاسن و معایب خاص خود را دارا است. روانشناسی بهرهوری رشتهای جدید از دانش روانشناسی است که بر اساس نظریه چند عاملی بهرهوری و مدل مرتبط با آن (مدل نظام مند انتخاب و به کارگیری اثربخشی منابع انسانی در سازمان) شکل گرفته و از سه ویژگی مهم؛ یعنی نظاممند بودن، هدفمند بودن و بومی بودن برخوردار است.
در این مدل، عوامل مؤثر در بهرهوری به چهار دسته تقسیم میشوند که عبارتند از: عامل محور (بهرهوری بهینه)، عواملدرون سازمانی اصلی (نظیر رهبری و مدیریت اثربخشی)،عوامل درون سازمانی مکمل (نظیر مدیریت زمان) و عواملبرون سازمانی (نظیر فرهنگ جامعه).
ارتقای بهره وری از طریق افرادسازمان ها، مجموعه ای از عوامل انسانی، تکنولوژی، فنی،ساختاری، فرهنگی و دیگر عناصر محیطی هستند که درراستای تحقق هدف های از پیش تعیین شده و مشترک درتعاملاند. بدون شکبا توجه به اینکه این هدف ها و منابع افراد الزاما بر هم انطباق نداشته، شیوه مواجهه مدیران در ایجادتعادل،کاهش، تعارض و استفاده بهینه از توانایی های بالقوه افراد و عناصر حائز اهمیت است. در این راستا، کارکنان هر سازمان مهمترین جزء سازمان محسوب می شوند که توجه به خواستو تأمین نیازهای مورد نظر آنها غیر قابل اجتناب است.
برای افزایش بهرهوری در سازمان نیاز به تأمین شرایط متعددی داریم که مهمترین آن عامل انسانی است. نیروی انسانی برانگیخته شده برای انجام وظایف خود مهمترین عامل بهرهوری است. نیروی انسانی یکی از با ارزشترین منابع هر سازمانمحسوب میشود و از دیرباز تاکنون عامل اصلی پیشرفت ممالک مختلف بوده است. نیروی انسانی توانا و کارامد است که بتواندسازمان را کارا، سودآور و مفید به حال جامعه بسازد و در کل،کشور را شکوفا و از وابستگی برهاند. پایین بودن بهرهوری فردیدر شرکتهای تولیدی سبب میشود تا به عامل بهسازی نیرویانسانی توجه بیشتری بشود و یکی از عواملی که در بهسازینیروی انسانی تأثیر بسزایی دارد، ارزیابی عملکرد کارکنان است.اولین گام ارتقای بهرهوری، بهبود بهرهوری در سطح فردی استو بهسازی راهی استکه به بهرهوری منتهی میشود.
چرخه بهرهوری
ادامه فعالیتهای سازمانها بدون شناخت وضعیت موجود آن، به رغم صرف هزینههای هنگفت برای بهبود بهرهوری اگر نهغیرممکن ولی مشکل بوده و همواره با بحرانهایی نظیر وجودتعارض، افزایش دوباره کاریها و پایین بودن کیفیت خدماتدست به گریبان خواهد بود. یکی از راههای رهایی از این معضل،استفاده از چرخه بهرهوری است. چرخه بهرهوری فرایندیاست کهاندازهگیری برنامههای بهرهوری در هر سازمان بر اساس آن انجاممیشود. یک چرخه بهرهوری شامل چهار مرحله زیر است که به شکل یک چرخه بسته عمل میکند.
با اجرای صحیح چرخه بهرهوری همواره میتوان وضع موجود شرکت را تحت کنترل قرار داده و در جهت بهبود آن کوشید.
سنجش و اندازهگیری بهرهوری
اندازهگیری بهرهوری ابزاری مؤثر در تجزیه و تحلیل عملکردسازمان بوده و ضمن آن که مشخص میکند تلاشهای بهرهوری تا چه حدی مفید بوده است، محلهای قابل بهبودرا نیز نشان میدهد. اندازهگیری بهرهوری زمانی مؤثر بوده و بهبهبود سازمان کمک میکند که براساس یک سیستم صحیح واصولی انجام گیرد؛ در غیر این صورت، از اندازهگیریهای پراکنده و غیرسیستماتیک نمیتوان انتظار بهبود مستمر داشت. در هرسازمانی میتوان براساس ورودی و خروجی آن سیستم، میزان بهرهوری آن را اندازهگیری کرد. هدف از این اندازهگیری، مشخص کردن میزان استفاده از ورودیها یا منابع موردنیاز در تولید یک کالا یا ارائه خدمات است که با مقایسه آن با شاخصهای جهانی یا استاندارد، میتوان استفاده از منابع را بهینه و مؤثر کرد که در واقع همان افزایش بهرهوری است. به طور کلی، نتایج بهرهوری رامیتوان در سطح جزئی و کلی محاسبه کرد. در صورتی که نسبت ستاده را با یکی از عوامل تولید محاسبه کنیم، آن را بهرهوری جزئی واگر این نسبت را برای کل عوامل تولید محاسبه کنیم، آ نگاه بهرهوری کلی را مورد مطالعه قرار دادهایم.
هرچه تولید بیشتر باشد، امکان بهبود زندگی مردم، بهرهمندی ازشرایط مادی، فرهنگی و اجتماعی بهتر و امکانات زیربنایی و دفاعی بیشتر و مؤثرتر فراهم میشود. تولید بیشتر، امکان سرمایهگذاری و ظرفیتسازی بیشتری را ایجاد میکند؛ در نتیجه زندگی مادی،اجتماعی و فرهنگی بهتری را برای نسل آینده امکا نپذیر میسازد.
از این رو، کشورها در تلاشاند با تدوین و اجرای برنامههای درست وخردمندانه، تولیدات خود را ارتقا و وضع زندگی مادی و معنوی خود را بهبود بخشند. با افزایش بهرهوری توان پرداخت دستمزدهای بالابرای شرکتها ایجاد شده و بازدهی سرمایه را افزایش میدهد که اینهر دو، عوامل اصلی ایجاد ثروت ملی محسوب میشوند.
به نظر اقتصاددانان افزایش بهرهوری بهترین اهرم برای افزایش بهبود استانداردهای زندگی و مقابله با تورم است. تجربه نشان داده است که افزایش بهرهوری کل میتواند به کاهش قیمتها منجر شود.افزایش بهرهوری به مفهوم کاهش قیمت تمام شده، افزایش کیفیت و برآوردن بهتر خواستههای مشتری است. با ابزارکاهش قیمتها وافزایش کیفیت میتوان سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص داده و در یک بازار رقابتی از رقبا سبقت گرفت.
داشتن سهم بیشتر بازار به مفهوم افزایش سود بوده و آن نیزبه افزایش درآمد کارکنان و بالا رفتن قدرت خرید آنها و در نهایتافزایش استاندارد زندگی آنها منجر میشود. از دیدگاه سیستمیبا گسترش این تفکر در سطح کل یک اقتصاد ملی، میتوان نتیجه گرفت که افزایش بهرهوری ملی به بالا رفتن قدرت خرید مردم، رونق اقتصادی، افزایش درآمد ملی، کاهش تورم و همچنین افزایش اشتغالدر دراز مدت منجر خواهد شد؛ چرا که با بهبود وضعیت اقتصادی،منابع لازم برای سرمایهگذاریهای جدید تأمین و توسعه فعالیتها به نوبه خود به اشتغالزایی منجر میشود. به عبارتی، افزایش بهرهوری بهتوسعه فرصتهای شغلی برای افراد منجر میگردد.
عوامل اثرگذار بر افزایش بهرهوری نیروی انسانی
در تعیین عوامل مؤثر بر بهرهوری نظرات متفاوتی وجود دارد و هر یکاز دانشمندان و صاحبنظران عواملی را به عنوان عامل مؤثر مشخصکردهاند و به طور اجمال، عواملی همچون آموزش شغلی مستمرمدیران و کارکنان، ارتقای انگیزش میان کارکنان برای کار بهتر وبیشتر، ایجاد زمینههای مناسب به طور ابتکار و خلاقیت مدیران وکارکنان، برقراری نظام مناسب پرداخت مبتنی بر عملکرد و برقرارینظام تنبیه و تشویق، وجدان کاری و انضباط اجتماعی تحول درسیستم و روشها که نقش حساس و کلیدی دارند، تقویت حاکمیتو تسلط سیاستهای سازمان بر امور، صرفهجویی به عنوان وظیفهملی در بهرهوری مؤثر میباشد، ولی تمام مؤلفان این رشته تقریبا در این باب اتفاق نظر دارند که برای افزایش سطح بهرهوری تنهایک علت خاصی را نمیتوان ارائه نمود بلکه عنوان میکنند کهارتقای بهرهوری را باید معلول ترکیبی از عوامل گوناگون دانست.
راههای بهبود بهرهوری
ارتقای بهرهوری نیروی انسانی به تلاش برنامهریزی شده همه جانبهنیاز دارد و از طریق به کارگیری معیارهای گوناگون بهرهوری درعمل، شروع میشود. برنامهریزی برای بهبود بهرهوری شامل تغییردر روشهای انگیزشی کارکنان و بهبود شرایطکار، بهبود نظامها،دستورالعملها، روش ها، فناوری و…است. نیروی انسانی، مهمترین
عامل در بهبود بهرهوری است. عاملکلیدی دیگر در بهبود بهرهوری،روشهای به کار گرفته شده برای انجام کار است. بهرهوری را میتوانباکار زیرکانه بالا برد و نه الزاما با کار سخت؛ به عبارت دیگر، میتوان کارایی فرایندکار از طریق استفاده از ماشینهای خودکار، تدابیرمهندسی روشها و حذف مراحل زاید،بهرهوری را بهبود بخشید.