یادداشت
مسعود امینی
بر روی باتلاق های جنوبِ کشور، باتلاق های ماهشهر، صدها هکتار زمینِ صنعتی ساختن، پرورش دادن، حفاظت کردن و از هیچ، همه چیز آفریدن، جز اعتماد به نفس و خلاقیت و جُربزه، جز مردانگی، چه می تواند در خود پنهان داشته باشد؟
وقتی صحبت از توسعه پایدار می شود، بهره برداری و در واقع بهره وری از هر امکانِ کوچک و ناچیزی می تواند برای ادامه روندِ توسعه تاثیر گذار باشد، و استفاده ی صحیح از امکانات و داشته های پیرامونی همیشه می تواند یکی از مشخصه های توسعه و توسعه ی پایدار محسوب شود .
صنعتی شدن، خروج از وضعیتِ تک محصولی، عبور از موقعیتِ موجود، رشدِ بالنده و همسو و همگام با جهانِ صنعتی، نیازمندِ پیش زمینه های فرهنگی و در نهایت پذیرفتنِ وضعیتِ جدید است و بدون شک هر صنعتی، یا هر موقعیتِ جدیدی، فرهنگِ خاص، تازه و البته ناشناخته ای را با خود به همراه دارد، آمادگیِ رودر رویی با وضعیتِ جدید، اگر پیش بینی و برنامه سازی نشده باشد، بدون شک با هزینه و احتمالا زیان های فراوانی رو برو خواهد شد .
پیوستن و همقدمی با جهانِ صنعتی جُربزه می خواهد، تکاپوی ذهنی، نوآوری، کارِ گروهی، دانش و اعتماد به نفس می خواهد .
وقتی به صنعتِ پتروشیمی نزدیک می شویم و از نزدیک لا به لای این جنگل آهن و پولاد می چرخیم، بدون شک معنای کارِ گروهی را به درستی و تمام و کمال می توانیم درک و با تمامِ وجود احساس کنیم، آنچه می ماند این است که چقدر نوآوری، چقدر تکاپوی ذهنی، چقدر جُربزه پشت این همه آهن و پولاد پنهان است، چقدر حسِ همقدمی با جهانِ صنعتی درونِ این حرکتِ جمعی پنهان است، چشم اندازمان کجاست .
زمانی نفت را از ایران می گرفتند کشور ویران می شد، ویران به معنای واقعی . شاه تمامِ پشت و پناهش، تمامِ زور و زاویه ی قلدرانه ی نگاهش، از کناره های چاه های نفت بود و جز این قدرتی برای قد علم کردن نداشت، وقتی نفت گران می شد، شاه شانه هایش را بالاتر می گرفت، سرش بالاتر بود، و با حمایت های جهانی قلدرانه تر در چهار دیواری اش حکومت می کرد، فروشِ بیش از 780،194،589،20 بشکه نفتِ خام و 090،212،152،10 متر مکعب گاز، در مدت زمانِ 24 سال ( از سالِ 1333 تا 1357 ) نشان از پشت و پناهی داشت که مطلقا هیچ ربطی به او و خاندانِ او نداشت ...
حالا 30 سال از آن تفکر و آن نوع نگاه گذشته است، حالا همان جُربزه، دانش، کارِ گروهی، و اعتماد به نفس ایران را در موقعیتی قرار داده است که دیگر اصطلاحِ " تک محصولی "، اصطلاحِ کهنه و بی معنایی شده است . نخبه گرایی، اعتماد به ذهنِ جوان و پویا، توجه بیشتر به نوآوری ها... همه ی اینها به جایی می رسد که در بخشِ صنعتی کشور به " نظام پیشنهادات " تبدیل می شود، و توسعه پایدار، یعنی استفاده ی بهینه، صحیح ، صریح و به موقع از تمامی امکانات موجود .
و اما در بخشِ صنعت، به صنعتِ پتروشیمی که می رسیم می توانیم فرازهای مهمی را در این بخش از کار و تلاش ببینیم، بخش هایی که از تئوری به عمل رسیده اند، بخش هایی واقع گرایانه که با چشم اندازی وسیع برنامه ریزی شده و آینده ای پر جنب و جوش را برای صنعتِ کشور ترسیم کرده است، آینده ای آرمانی و البته حقیقی .
به راستی، بی هیچ ادعایی، دوباره از خود سئوال کنیم: بر روی باتلاق های جنوبِ کشور، باتلاق های ماهشهر، صدها هکتار زمینِ صنعتی ساختن، پرورش دادن، حفاظت کردن و از هیچ، همه چیز آفریدن، جز اعتماد به نفس و خلاقیت و جُربزه، جز مردانگی، چه می تواند در خود پنهان داشته باشد؟