باتوجه به آنکه حدود ۷۲ پروژه پتروشیمی با سرمایه گذاری نزدیک به ۴۰ میلیارد دلار هم اکنون مطرح هستند و عمده آنها افق روشن و مشخصی پیش رو ندارند، به عنوان مثال حدود ۳۲ مورد آنها هیچ پیشرفتی ندارند، از سویی شرکت ملی صنایع پتروشیمی هم اختیاراتی در آنها ندارد، بخش خصوصی نیز توان تامین مالی ندارد، به نظر شما "استراتژی توسعه صنعت پتروشیمی" چه باید باشد؟
ازجناب آقای مهندس زنگنه وزیر محترم نفت شنیدم که ایشان به دنبال توسعه صنعت پتروشیمی درمقیاسی همچون دورانی که خود سکاندار وزارت نفت بوده اند می باشند، اما این بار با سرمایه های بخش خصوصی. معنی این پیام اینست که دولت به هیچ عنوان آمادگی و تمایلی به سرمایه گذاری در این بخش ندارد و هرکس مسئول پتروشیمی می شود باید فقط زیر ساخت هاو زمینه های لازم برای سرمایه گذاری بخش خصوصی را فراهم آورد. این سرمایه گذاری در دوحالت می تواند محقق شود: یکی از طریق سرمایه گذاری خارجی و دیگری از طریق سرمایه گذاری داخلی.
در مورد جذب سرمایه گذار خارجی مهمترین عامل، لغو تحریم هاست. تحریم ها نه تنها مانع جذب سرمایه گذاران جدید برای صنعت شده بلکه سرمایه گذاران گذشته را نیز به خروج سرمایه از ایران وادار نموده است ، چنانچه شرکت ساسول آفریقای جنوبی هم که شریک بسیار خوبی بود را اخیرا ناگزیر ساخته است که از مشارکت آریاساسول خارج شود.
من معتقدم که بالاخره افرادی وظیفه دارند که میزان اثرگذاری تحریم در اقتصاد را به مسئولین تصمیم گیرنده اطلاع دهند ولی متاسفانه وقتی کسی این موضوع را مطرح می کند بعضاً با این اعتراض مواجه می شود که مگر شما این فرمایش امام راحل را نشنیده اید که "ما برای اقتصاد انقلاب نکرده ایم"، در جواب باید گفت بله ما همه این جمله را شنیده ایم، اما باید درنظر داشته باشیم که این گذاره بخشی از یک پیام بزرگ تر است چنانکه امام علی (ع) نیز فرموده اند :"ایمان در شکم گرسنه نیست" . اگر این دو جمله را در کنار هم قرار دهیم به یک نتیجه جامع تری می رسیم و آن چنین خواهد بود که اقتصاد برای یک ملت بمثابه هوا برای یک انسان است. همانطور که اگر هوا نباشد انسان می میرد ، اگر اقتصاد ملتی هم ضعیف باشد ، آن ملت مضمحل شده و در ورطه ی سقوط قرار میگیرد. اما همانطور که هیچ انسانی زندگی نمی کند که فقط نفس بکشد، هیچ ملتی هم نباید هدفش را صرفا اموراقتصادی قرار دهد. بلکه هدف هر ملتی باید تعالی یافتن باشد. بنابراین می بینیم که هردو فرمایش اگر درست و دقیق تفسیر شوند در جای خود کاملا صحیح اند. در هر صورت برخورداری از یک اقتصاد مطلوب شرط بقای هر ملتی است.
انشا الله اگرتحریم ها برداشته شود سرمایه گذاران خارجی هم میتوانند در کنار سرمایه گذاران داخلی قرار بگیرند. مانند آنچه که در پتروشیمی رازی و یا شرکت پلیمر آریاساسول و سایرین اتفاق افتاد.
در زمانیکه بنده مدیرعامل شرکت پلیمر آریاساسول بودم شریک ساسولی پیشنهاد کرد که سود خود را هم صرف سرمایه گذاری در ایران نماید، اما به دلیل مشکلات مربوط به قوانین خصوصی سازی که امکان سرمایه گذاری به شریک ایرانی یعنی پتروشیمی پارس را نمی داد این مهم عملی نشد و متاسفانه این شرکت اخیراً تحت فشار امریکا از این سرمایه گذاری خارج شد.
به هر حال اگر تحریم ها برداشته شود اقدام بعدی، تعیین تکلیف قیمت خوراک است ، برای حداقل یک بازه زمانی ۱۵ ساله. این کار با توجه به مشوق های قابل توجهی که همسایگانی چون قطر و عربستان برای سرمایه گذاران خارجی فراهم کرده اند ضروری است.
مانع دیگر، عدم ثبات در فرایند های تصمیم گیری و تغییرات سریع و مکرر قوانین و مقررات در ایران است که باید به نوبه خود مرتفع گردد.
شما فرمودید استراتژی توسعه جدید بر مبنای محوریت بخش خصوصی است. با توجه به توان اندک بخش خصوصی موجود برای تامین منابع مالی صنعت سرمایه محور پتروشیمی برنامه شما برای بهره گیری از سرمایه گذاران داخلی چیست؟ همچنین، باتوجه به عدم امکان تامین مالی پروژه ها همچون گذشته از محل منابع خارجی، چگونه می توان منابع مالی قابل توجه پروژه های مطرح را در شرایط موجود تامین نمود؟
این اواخر در جلسه ای در انجمن نفت ،آقای نجابت رئیس کمیته پتروشیمی این انجمن اینطور اعلام فرمودند که اگر ارزش کل سهام شرکتهای پتروشیمی در بورس را با ارزش کل بازار بورس مقایسه نمائیم متوجه می شویم که صنعت پتروشیمی در حدود ۱۹ درصد کل سرمایه این بازار را به خود اختصاص داده است. بنابراین مشخص است که ظرفیت خوبی در بازار بورس برای تامین مالی صنعت پتروشیمی مهیاست. اما باید نکاتی را هم در کنار این موضوع درنظر داشت:
اول- سرمایه گذاران خرد با اعتماد به مدیریت سهامداران عمده در پروژه ها سرمایه گذاری می کنند. متاسفانه سرمایه گذاران عمده هم اکثراً شبه دولتی بوده و دارای نگرش کوتاه مدت هستند. یعنی صرفا به دنبال ارائه یک سود عملکرد خوب در پایان هر سال و راضی نگه داشتن سهامداران خود در کوتاه مدت می باشند. این تفکر برای آینده بنگاه بسیار ناگوار است چراکه افزایش سود در کوتاه مدت مستلزم کاهش هزینه هایی است که در درازمدت اثرات نامطلوب خود را نشان می دهند. برخی از این هزینه ها عبارتند از: آموزش، تعمیر و نگهداشت، ایمنی، بهداشت و محیط زیست. این عارضه متاسفانه مبتلابه اکثرشرکت های سرمایه گذار شبه دولتی است و گریزی هم از آن نیست. چراکه مدیران آنها در یک فرایند سیاسی انتخاب می شوند و معمولا عمر مدیریتی کوتاهی هم دارند. بنابراین علاقه مندند که در این دوره کوتاه، شاخص های مثبتی از خود نمایش دهند و نتیجه همان است که عرض شد. چنانکه مایکل پورتر از استادان بنام دانشگاه هاروارد در کنفرانسی در دوبی تاکید کرده بود که مدیرانی که صرفا به دنبال راضی نگهداشتن سهامداران خود هستند سازمان های خود را در درازمدت به نابودی می کشانند. عارضه دیگر این شرکت های نیمه دولتی همانطور که گفته شد سیاسی بودن فرایند انتخاب مدیران است. افرادی در اینگونه شرکت ها برای مدیریت انتخاب می شوند معمولا ورزیدگی لازم و آشنائی کافی به آن صنعت را ندارند زیرا چنین تصور می شود که یک مدیر موفق در بنگاه"الف" می تواند در بنگاه"ب"هم موفق باشد. اما این بخشی از حقیقت است. یک مدیر موفق باید اصول و مبانی صنعت تحت مدیریت خود را بداند و یا حداقل ، خرد و بینش کافی را داشته باشد تا بداند که چه چیزهایی را نمی داند تا از مشاوران ذیصلاح در آن حوزه ها استفاده نماید. متاسفانه استفاده از مشاور در فرهنگ ما تبدیل به یک پدیده لوکس شده و عده ای خیال می کنند که داشتن مشاور، یک امر تجملی است.
دوم- همانطور که شماهم گفتید بخش خصوصی واقعی در ایران توان مالی کافی ندارد و ضمناً برای حفظ سرمایه خود به دنبال حفظ اکثریت سهام و بدست آوردن حق مدیریت است تا به قولی اموالش زیر سر خودش باشد. بنابراین بدیهی است که امکان سرمایه گذاری در صنایع بزرگ و سرمایه بر را ندارند.
سوم- مشکل عمده دیگری که سرمایه گذاران ایرانی با آن مواجه اند موضوع فاینانس است. باید توجه داشته باشیم که در هیچ کجای دنیا سرمایه گذاران، کل سرمایه مورد نیاز برای اجرای یک طرح را از جیب خود پرداخت نمی کنند. بلکه حد اکثر ۳۰ درصد سرمایه را باید تامین نمایند. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و مدیریت آقای نعمت زاده، آورده سرمایه دار در بعضی از طرح ها حتی زیر ۱۵ درصد بود و مابقی از طریق وام تامین می شد.
چهارم - مزاحمت نهادها و دیگر مسئولین محلی برای سرمایه گذاران
در زمانی که در شرکت پلیمر آریاساسول خدمت میکردم روزی مدیر یک کارخانه تولید کیسه های پلی اتیلن نزد من آمد و گفت که تقاضا دارم نام موسسه ما را هم در لیست فروشندگان منتخب شرکت خود قرار دهید. از او پرسیدم کارخانه شما کجاست؟ پاسخ داد کارخانه ما در امارات است. از او پرسیدم چرا در امارات و نه در ایران؟ گفت به دلیل آن که وقتی در امارات به من موافقت اصولی برای احداث یک کارخانه را میدهند از فردای آن روز مسئولین امارتی به من مراجعه میکنند تا چنانچه با موانعی مواجه شدم آنها را برطرف نمایند. ولی در ایران برعکس است؛ از روز بعد از صدور موافقت اصولی مسئولین محلی به من مراجعه میکنند تا من مشکلات آنها را برطرف نمایم بعضی تقاضای کمک مادی برای آبادانی منطقه خود را دارند و بعضی هم افرادی را معرفی میکنند که به کار گمارده شوند
پنجم– عدم علاقه بانکها به مشارکت در اینگونه سرمایه گذاری هاست ضمن آنکه اخذ تسهیلات از بانکها با سود های کلان هم مطلوب سرمایه گذاران داخلی نمیباشد.
ششم– عدم نگرش ارزشی به سرمایه دار، در جامعه ایرانی
حال چه باید کرد:
به نظر میرسد که بموازات تلاش برای برداشته شدن تحریم لازم است اقدامات زیر نیز انجام شود:
اول؛ تسریع و تسهیل فرایند فاینانس از طریق صندوق توسعه ملی و کشورچین.
دوم: سعی شود حتی المقدور ۳۴ درصد سهام بلوکی شرکت هلدینگ در نزد پتروشیمی باقی بماند تا این شرکت بتواند با توانمندی های مدیریتی اش در آن اعمال مدیریت نموده و نام تجاری NPC را هم حفظ نماید و از مزایای آن برخوردار شود.
سوم:به موجب یک مصوبه قانونی، و با هماهنگی با وزارتخانه های نفت، کار ،و صنعت و معدن و تجارت ،به شرکت ملی صنایع پتروسیمی اجازه داده شود که همه شرکت های فعال در این زمینه را هر چند یکبار از نظر نحوه مدیریت ، تعمیر و نگهداشت و رعایت HSE ممیزی نموده و نتایج حاصله را به اطلاع عموم برساند تا مسئولین وادار به انجام اقدامات اصلاحی گردند.
چهارم:توسعه تفکر مدیریت علمی و راستگوئی در میان مدیران صنعت.
پنجم: کمک به رفع مزاحمت نهادها و دیگر مسئولین محلی برای سرمایه گذاران.
ششم؛ اقدام به فراهم نمودن زیر ساخت هائی از قبیل بندر ، راه و راه آهن،فرودگاه، برق ، آب ، خطوط لوله گاز و خوراک، مراکزبهداشتی درمانی، مرکز آموزشی ، تفریحی ، رفاهی و غیره در مکانهای از قبل مطالعه ،شده با بودجه های دولتی.
هفتم- اصلاح ساختار شرکت ملی صنایع پتروشیمی در قالب یک مشاور و حامی قدرتمند سرمایه گذاران بخش خصوصی با استفاده از توانمندی ها ی کارکنان و بانک اطلاعاتی غنی که در اختیار دارد.
هشتم- مَحرَم داشتن سرمایه گذاران بخش خصوصی و مشارکت دادن آنان در فرایند های تصمصم گیری و توصیه به آنان به صرف بخشی از سرمایه خود در امور عام المنفعه و به نام خود و پرهیز از خود نمائی های غیر ضرور.
با تمام این احوال هنوز بنده معتقدم که باید به جای اعلام اینکه تحریم ها هیچ اثری ندارند، به مدیران بالاتر اعلام کنیم که تمام تلاش و تدبیرخود را معطوف برداشتن تحریم ها کنند. زیرا در شرایط تحریم اگر همه آنچه که گفته شد را هم به کار ببندیم و از همه امکانات داخل کشور هم استفاده کنیم بازهم در اجرای پروژه ها به موارد خاصی برخورد می کنیم که تلاش هایمان را عقیم و یا کم اثر می نماید
یکی از مهمترین عوامل کلیدی موفقیت هر صنعتی کارامدی فرایند مدیرگزینی است. به نظر شما صنعت پتروشیمی امروز به چه نوع مدیرانی نیازمند است؟
اولین شرط و الزام برای انتخاب مدیران راستگویی است. امروزه دروغگویی بلای جان ما ایرانیان شده است. بنده بررسی کردم که ببینم واقعا از چه زمانی ما به دروغگویی گرایش پیدا کرده ایم. آیا فقط در همین هشت ساله ی اخیر بوده یا پیش از آن هم سابقه داشته است، و به این نتیجه رسیده ام که این یک عادت دیرینه بوده است. زیراکه زرتشت پیامبر ایرانیان به پیروان خود توصیه به: "پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک" نموده است. این امر حاکی از آن است که احتمالاً ایرانیان چنین خصوصیات را نداشته اند.
سه هزار سال قبل هم داریوش در کتیبه هایش می نویسد که خدایا کشور مارا از خشکسالی، دشمن و دروغ محافظت بفرما. پس دروغ همراه خشکسالی و دشمن بصورت یک خطر بالقوه وجود داشته است. بعد هم که اسلام آمد باز تاکید جدی بر راستگویی داشت. چنانکه می گوید دروغگو دشمن خداست. یا درحدیثی آمده است که به معصوم علیه السلام گفتند که فلان مردمان به شما ارادت بسیار دارند. ایشان پرسیدند: این مردمان حرف و عملشان چگونه است؟ پاسخ داده شد که در این رابطه تاحدودی ضعف دارند. معصوم فرمود: پس آنها از ما نیستند. با این وجود ما برای ادامه دادن به عادت دیرینه ی خود، متوسل به ضرب امثل "دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز است!" می شویم و هر یک از ما بنا به مصلحتی که خود تشخیص می دهیم دروغ می گوئیم.
بنابراین مهمترین ویژگی مدیران باید راستگویی باشد. چنانکه آقای روحانی هم گفتند که می خواهند حکومت راستگوییان را برپا کنند. مدیران راستگو، درست کردار و شجاع از بیان حقیقت نمی هراسند. چراکه اگر حقایق را نگویند ممکن است تصمیماتی اتخاذ شود که گرفتاریهای بسیاری را حاصل نماید.
بعلاوه مدیران باید بدانند مدیریت چیست و مدیر کیست و چه وظایفی دارد؟ اینکه عده ای راه می افتند از این پروژه به آن پروژه و از این شهر به آن شهر تا به کارها سرکشی کنند فقط بخش کوچکی از مدیریت را انجام می دهند .مدیر کسی است که در محل کارش مستقر شود ، به تفکر بپردازد، برنامه ریزی کند، استراتژی تبیین کند. چراکه تفکرکردن و تصمیمات عاقلانه گرفتن و سیاست گذاری نمودن است که کارها را پیش می برد نه وارد شدن در کار سایرین و به جای آنها تصمیم گرفتن. مدیر باید متفکر باشد نه متحرک. همچنین مدیر باید وابسته نباشد و شایسته سالار و شایسته مدار باشد. منظور این نیست که تفکر خنثی داشته باشد بلکه در کار به گروه گرایی قبیله گرایی و باندبازی نپردازد.و بالاخره مدیر باید در امر کنترل، خدای گونه باشد یعنی نظامات کنترلی را آنچنان در سازمان خود بر قرار نماید که بدون حضور فیزیکی ،گوئی در جای جای سازمان حضور دارد.
علاوه بر موارد فوق ، برای جبران عقب ماندگی و کم کاری های گذشته. لازم است که مدیران ،افراد توانمندی را انتخاب و به آنها اختیارات لازم را واگذار نمایند و فضای کاری مناسب را در اختیارشان بگذارند تا قابلیتهایشان را بروز دهند.و با استفاده از هم افزائی حاصل ، جبران مافات نمایند.
برگرفته از سایت نکونیوز